سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تا پرواز....

دانش خود را نادانى میانگارید ، و یقین خویش را گمان مپندارید ، و چون دانستید دست به کار آرید ، و چون یقین کردید پاى پیش گذارید . [نهج البلاغه]

u کل بازدیدها : 42867

u بازدیدهای امروز : 4

u بازدیدهای دیروز : 4

u  RSS 
u  Atom 


u خانه
u مدیریت
u پست الکترونیک
u شناسنامه

دوشنبه 88/2/7 ساعت 7:32 عصر

i اولین زیارت...

سلام مجدد...

داشتم از اولین زیارت میگفتم...زیارت حرم کسی که خدای بزرگ ومهربون همه هستی رو به خاطر او خلق کرده....زیارت کسی که اونقدر به فکر ایمان امتش بود که خداوند فرمود:ای پیامبر نزدیکه که جان خودت رو در این راه بذاری.....

قدم زدن رو سنگهایی که یه روزی کوچه های بنی هاشم بودن....جای پای اهل بیت...

صبح روز یکشنبه 9فروردین حدود ساعت9 همه با هم به طرف حرم حرکت کردیم...همه یه حالی بودن...نمی فهمیدم کجا میرم...ولی فقط شوق دیدن اون گنبد سبز رو داشتم...شوق نماز خوندن تو مسجد النبی....نه به گرمی هوا فکر میکردی نه به سر وصدای ساخت وساز اطراف حرم...

رسیدیم به یه صحن بزرگ که گلدسته ها دیدنی بودن از اونجا....کلی باید سرت رو بالا میگرفتی تا بتونی اون هلال بسته سر گلدسته ها رو ببینی...

تو هر صحنی چندین در ورودی بود که خانم های عرب زائرین بانو رو بازرسی میکردن....

با روحانی ومعاون کاروان قرار گذاشتیم بعد از نماز ظهر همه همون جا جمع بشیم برای برگشت به هتل.

وقت بازرسی تو چیز خیلی براشون مهم بود که اگه همرات میدیدن اجازه ورود نداشتی.یکی دوربین یا گوشی دوربین دار ودیگری خوراکی!!!!!!

یکی دوروز اول با ترفند های مختلف مثلا پنهان کردن گوشی در جوراب تونستیم موبایل ها رو همراه خودمون ببریم داخل حرم.ولی چند روز بعد که اونجا بودیم اون خانم های هوشمند عرب پی به این حیله بانوان ایرانی برده وسرتاسر بدن رو می گشتند....اگر هم پیداش میکردند میگفتند:ایرانی خیانت....!!!

یه نکته دیگه هم بگم وبعد بریم تو حرم...خیلی بیشتر به ایرانی ها گیر میدادن تا بانوان کشورهای دیگه.....

یه مسجد بزرگ که هرچی نگاه میکردی ستون هاش تمومی نداشت...فقط میرفتیم تا به حرم پیامبر برسیم...آخه زیارت روضه پیامبر برای خانم ها ساعت خاصی داشت..وقتی ما رسیدیم دیگه آخراش بود...چند تا شبستان بزگ رو رد کردم تا رسیدم به شبستانی که سقف چتری داشت یعنی شبستانی که به روضه می رسید...از اونجا گنبد خضرائ پیامبر پیدا بود....خیلی زیبا...واقعا دیدنی...از همون شبستان ضریح سبز وزرد رنگ پیامبر دیده میشد...چون خیلی بلند بود....یعنی در واقع دیوار خونه پیامبر که امروز به صورت مشبک در آورده بودند....

این قسمت محوطه اصلی مسجد النبی است....خدایا من کجا رفتم...کجا بودم....

توی ضریح تاریک بود البته اگه میتونستی ببینی داخلش رو....گفتم با ‍قرآن پوشوندن حرم رو...

تاریک بود به تاریکی بقیع تو شب....

امروز که اینجام وقتی حصار یا چیزی شبیه به اون رو میبینم یاد محدودیت هایی می افتم که اونجا واسه خانم ها گذاشته بودند....

من رسیدم به روضه....دیدم حدیث پیامبر رو((میان محراب-یامنبر- ومرقدم باغی از باغهای بهشت است))

من تو بهشت بودم...بهشت روی زمین....

وقتی اذل دخول می خوندم به یاد حرف روحانی کاروان افتادم:.....که اگه شونه هاتون ولرزید اشکتون جاری شد بدونید که رسول الله بهتون اجازه ورود دادن....

رسول رحمت به من هم گفتند:بیا..که ما خود تو را دعوت کردیم....

 

 



  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط: ستاره

    نوشته های دیگران ()

    *******

    ************

    *********************************

    ************

    *******


    i لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    من دوباره بازگشتم....به طوای کوی تو...هستم تا همیشه...زیرچترامن
    [عناوین آرشیوشده]

    *********************************

    ********************

    :: درباره من ::

    تا پرواز....
    ستاره
    این وبلاگ برای خودم یه دفترچه خاطراته..واسه خاطرات بهترین سفر عمرم... عمره دانشجویی..عید امسال...که مطمئنم به خاطر سحرهای ماه رمضون پارساله...

    ********************

    :: لینک به وبلاگ ::

    تا پرواز....

    ********************

    :: پیوندهای روزانه ::

    به دوسوال اخلاقی زیر پاسخ دهید سپس نتیجه آنرا مشاهده کنید [36]
    انیشتین شیعه بوده است!! [107]
    سبب غیبت امام عصر خودمان هستیم... [79]
    کانون گفتمان قرآن [14]
    پورتال جامع ایرانیان [42]
    [آرشیو(5)]

    ********************

    :: دسته بندی یادداشت ها ::

    پرواز . خدایا . لحظه دیدار . نماز مسجد النبی .

    ********************

    :: آرشیو ::

    اسفند 1387
    فروردین 1388
    اردیبهشت 1388
    تیر 1388
    مرداد1388
    شهریور 1388
    آبان1388
    مهر1388

    ********************

    :: لینک دوستان من ::

    بندیر
    خاکستر سرد
    سروش دل
    یادداشتها و برداشتها
    دختر زمستان
    ناجی
    آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
    picture
    آزاد راه
    ازدواج؟... بــعــلــــه
    انا مجنون الحسین
    سر زمین عجایب
    هوای بارانی
    اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
    رهبر بختیاری
    حدیث نفس

    آزادولی دربند
    زندگی ائمه علیمه السلام
    طبیب عشق...

    ********************

    :: دوستان من ::




























    ********************

    :: خبرنامه ::

     

    ********************

    پارسی بلاگ ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ