u خانه
u مدیریت
u پست الکترونیک
u شناسنامه
پنج شنبه 88/8/14 ساعت 5:21 عصر i از صفا به مروه...رفتم ولی پیدایت نکردم... آقا سلام...سلام آقا ..سلام آقای خوبی.... خورشید من کی میرسی جمعه شبی غروبی... دروغ نکم یادم نیست از صفا شروع کردیم یا مروه...!! من به همراه یکی از دوستان با هم مسیر رو طی میکردیم.... مسیری که هاجر تو اون گرما زیر تابش سوزان خورشید دوان دوان بدنبال آب بود... ما امروز زیر سقفهایی که خودمون ساختیم..زیر باد پنکه های سقفی...با بطری های آب!!!طی مسیر میکردیم..اما نمیدونم ما دنبال چی میگشتیم!!!؟؟؟ هاجر دنبال آب نبود... او میرفت وبر میگشت...درپی سراب یا آب!!؟؟ هیچ کدوم..... میرفت تا ببینه کجا خنده خدا رو میبینه... کجا میفهمه که دیگه خدا ازش راضی شده... هاجر از خدا آب نخواست... او بدنبال تشنگی بود.... ما که امروز از صفا به مروه میریم دنبال چی هستیم؟؟ میرفت تا ببینه کجا تشنگی تموم میشه... با لب تشنه... آه... میخوست با لب شتنه خدا رو ملاقات کنه... اما خدا گفت:بیا این زمزم... تو نیستی اون زنی که باید با لب تشنه از دست رفتن کودک تشنه ترش رو ببینه... اسماعیل تو نیست اون کودکی که باید با لب تشنه .... انا فدیناه بذبح عظیم.. دوستم توی هر دور که تموم میشد دعای مخصوصش رو میخوند..من هم متقابلا به فیض میرسیدیم...توفیق اجباری!! یه منطقه ای رو با چراغ های سبز مشخص کردن که اونجا آقایون باید به شکل راه رفتن تند حرکت کنن...نیمه دویدن!! از صفا به مروه..از مروه به صفا...رفتم ولی پیدایت نکردم... آخر نفهمیدم من زیر سقف...زیر باد پنکه های سقفی ...با بطری آب....برای چه میدوم تا از کوه به آن کوه برسم... شاید برای رسیدن به تو... شاید برای دیدن نشانی از تو... آمدم....اما نیافتم .... باران که میبارد تو می آیی باران گل باران نیلوفر باران مهر وماه وآینه باران شعر وشبنم وشبدر..... اگر آن روز هم باران می بارید...شاید آن کودک با لب تشنه .... نوشته شده توسط: ستاره ******* ************ ********************************* ************ ******* i لیست کل یادداشت های این وبلاگ من دوباره بازگشتم....به طوای کوی تو...هستم تا همیشه...زیرچترامن ********************************* |
||||
******************** :: درباره من ::
******************** :: لینک به وبلاگ :: ******************** :: پیوندهای روزانه :: به دوسوال اخلاقی زیر پاسخ دهید سپس نتیجه آنرا مشاهده کنید [36] ******************** :: دسته بندی یادداشت ها :: پرواز . خدایا . لحظه دیدار . نماز مسجد النبی . ******************** :: آرشیو :: اسفند 1387 ******************** :: لینک دوستان من :: بندیر ******************** :: دوستان من :: |
||||